محل تبلیغات شما

همیشه با بیوشیمی مشکل داشتم ، هیچوقتم دلم نمیخاسته بخونمش.اون روز بالخره عزمم رو جذب کرده بودم ، کمر همت بسته بودم آنزیمها رو شروع کنم.درست ۱۰ روز پیش بوداز صبح اون کتاب سبز قطور و انداخته بودم رو مبل. ظهر که مامان از سر کار اومد و تازه فهمیدم چه روز سختی رو در پیش دارم ، همه چی عوض شد .مادرم هی میگفت بیا کتاباتو جمع کن ، میگفتم میخام بیام بخونم.واین فعل مضارع به دورترین آینده تبدیل میشداون روز اونقدر حالم بد بود و اونقدر استرس به پر و پام پیچیده بود که به آخرین چیزی که میشد فکر کرد همین کتاب سبز قطور بودامروز میبینم که من ده روزه نه تنها اون کتاب نچسب بیوشیمی ، که هیچ درس دیگه ای نخوندم.سه چهار روزه که پرتش کردم رو تخت که تو اولین فرصت شروعش کنم ولی همت نمیکنم.

ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم.امسال اولین سالیه که خرداد پر از دغدغه امتحان نیست.دوتا امتحان دارم یکی بیستم یکی سی ام (کنکور ارشد هم که بوقه این وسط)مثل سالهای قبل همه خرداد با روزهای نفس گیر دوران امتحانات نمیگذره.

خرداد انگار ذاتا پر از حادثه ستچه پای  مدرسه و دانشگاه و امتحانات اخر سال در میون باشه چه نباشه.

خرداد امسال برام پر از حادثه ست ، حادثه ی ای که شاید از هر امتحانی در طول تحصیل سخت تر باشهحادثه جنگیدن با خودم با فکر و دلم که برگردم به روزای عادی زندگیمو فکرای مسخره ی هر صبح تا شب و رها کنمما ز خرداد پر از حادثه نفرت داریم

داستانهای شروع کار هنری

ما ز خرداد پر از حادثه نفرت داریم

در من دختریست......

حادثه ,خرداد ,، ,رو ,اون ,روز ,پر از ,از حادثه ,خرداد پر ,کتاب سبز ,حادثه ست

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها